کد مطلب:141763 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

حبیب، حامل اسرار الهی
جناب كشی كه بزرگ رجالی شیعه است از فضیل بن زبیر [1] گزارش كرده است. «میثم تمار در حالی كه بر اسب خود سوار بود، در حال عبور بود كه حبیب بن مظاهر اسدی در حالی كه در مجلس بنی اسد بود او را استقبال كرد؛ سپس حبیب گفت: گویا می بینم شیخی را كه جلوی سرش مو ندارد و شكمی بزرگ دارد و نزدیك «دار الرزق» كدو می فروشد؛ او را به سبب محبت به اهل بیت پیامبرش به صلیب و دار آویخته اند. همان گونه كه بر چوبه دار است، شكمش را پاره می كنند. پس میثم گفت: و البته من خود بهتر می دانم مردی سرخ و سفید را كه دو لگام به دهان او زده می شود. او برای یاری فرزند دختر پیامبر خارج می شود، پس كشته می شود، و سر او را در كوفه می گردانند. سپس هر دو از یكدیگر جدا شدند. اهل آن مجلس گفتند: تا به حال دروغگوتر از این دو مرد ندیده ایم. فضیل گفت: هنوز جلسه به هم نریخته بود كه «رشید هجری» سر رسید و سراغ میثم و حبیب را گرفت. مردم گفتند: آن دو از هم جدا شدند و ما شنیدیم كه آنها چنین و چنان می گفتند. رشید گفت: خداوند میثم را رحمت كند. او (نكته ای را) فراموش كرده و خود افزود كه برای كسی كه سر او را بیاورد صد درهم پرداخت خواهد شد. سپس پشت كرد و رفت. آن گروه گفتند: به خدا قسم این از همه آنها دروغ گوتر است. گزارش گر گفت: دورانی بیش از گذر شب و روز نگذشت كه خود دیدم میثم را در باب «عمرو بن حریث» به دار آویختند و سر حبیب كه با حسین علیه السلام كشته شده بود آورده شد و خود دیدم كه هر چه گفتند همان شد.» [2] .


[1] شيخ طوسي رضي الله عنه فضيل بن زبير را از ياران و اصحاب امام باقر و امام صادق عليهم السلام دانشته است. رجال شيخ طوسي، ص 272 و 132.

[2] رجال الكشي، ص 78؛ ش 133 مامقاني، تنقيح المقال، ج 2، ص 328.